زیر و زبر

روز نوشتهای من؛ اینجا میخام از زیر و زبر زندگیم، از فراز و نشیبام بنویسم. ممنونم که به من سر میزنین:)

زیر و زبر

روز نوشتهای من؛ اینجا میخام از زیر و زبر زندگیم، از فراز و نشیبام بنویسم. ممنونم که به من سر میزنین:)

a piece of advice

As much as you are able to, invest your time into building meaningful relationships with people who you admire, respect and even trust, not handicap you and hold you  back.

عشقم تو را فراموش!

یه موقع که خیلی از الان دور نیست شنیدن و خوندن داستانهای عاشقانه برام خیلی عادی بود الان نه تنها عادی نیست که حتی خنده دار هم هست.  فک کنم خیلی تحول بزرگی رخ داده! یا دختره داره خودشو غالب میکنه یا پسره. دو نفر که بهم بیان و عین آدم با هم باشن یافت می نشود. 

پروژه ی جینگیل جات

بعله. من یه پروژه ای دارم به اسم جینگیل جات که توش کلی عکسای کارای هنری که خوشم میاد و دوس دارم رو از جاهای مختلف پیدا میکنم و میشینم یه موقعهایی از توی اونا بعضی چیزا رو درست میکنم. چند وخت پیش توی تابستون واسه خودم یه دسته کلید پارچه ای درست کرده بودم که در واقع یه مرغ تپل خیلی خوشگلی بود. متاسفانه دم دست نبود نشد ازش عکس بگیرم. الغرض چند روز پیش با دوستان توی دانشگاه در حال چرخ چرخ بودیم دیدیم یه جا دارن ازین کارای دستی میفروشون و اونجا بود که من با عشق زندگیم، بعله درست خوندین عشق زندگیم، آشنا شدم. ایشون کسی نیستن جز عمو جغد شاخدار. وووی. یعنی عالیه. ازون روز که آوردمش خونه هی خاستم به کلش یه حلقه بندازم ازینم به عنوان جاکلیدی استفاده کنم اصلن دلم نمیاد بهش دست بزنم. میگم الکی کلش سوراخ میشه گناه داره بنده خدا.


سرباز

سرباز خسته و زخمی از راه رسید.

زن از خانه رفته بود.

زخمی که او را در قطار و جنگل و جاده نکشته بود، در خانه کشت.


لعنتی گوشی رو بردار، رسول یونان.


آی اَم آنت فرنـــاز!

خبر خوب و فوری:

بنده به زودی عمه فرناز باحال مهربون خواهم شد. همه اونایی که عمه نمیشن بسوزن 



عمه فرناز در حال داستان خوندن واسه نی نی