زیر و زبر

روز نوشتهای من؛ اینجا میخام از زیر و زبر زندگیم، از فراز و نشیبام بنویسم. ممنونم که به من سر میزنین:)

زیر و زبر

روز نوشتهای من؛ اینجا میخام از زیر و زبر زندگیم، از فراز و نشیبام بنویسم. ممنونم که به من سر میزنین:)

دوست خوب

دوست خوب گل است. عشق است. نم نم باران است بر تن کویر. اصلا بدون دوست، چه خوب و چه بد، زندگی حرام است. این را منی می گویم که دوست صمیمیم در شهر دیگری زندگی میکند و هر بار که به تهران میاید برای من عید است.

دلم یه خونه میخاد از سری پستهای هویجوری!

بله درست خوندین. دلم یه خونه میخاد. خونه، نه آپارتمان! ازینایی که خونش وسط حیاطه بعد یه حیاط خوبی داره توشم چند تا درخت میوس. به خصوص یکیش که حتمن باید درخت خرمالو باشه. من میمیرم واسه خرمالو. از وقتی خونمونو عوض کردیم و اومدیم اینجایی که هستیم خیلی دلگیر بودم. اصن با اینجا حال نمیکردم و هنوزم حال نمیکنم اما کم کم عادت کردم.

همسایه ها اینجا اکثرن مستاجرن و اهل رعایت نیستن چون خونه که مال خودشون نیست و هرکاری بخان میکنن. الان که دارم اینجا تایپ میکنم یکی ماهی داره سرخ میکنه و رسمن بوی گند روغن ماهی تا توی استخونام نفوذ کرده. آخه این چه وضعشه خب بابا یه خورده شعور داشته باشین. داری غذا سرخ میکنی اون هود لامصب که دکوری نیست روشن کن ملت از بوی گند خفه نشن.

حالا اینا به کنار شب هم یا مهمونیه یا تازه یادشون میفته زمینو تی بکشنو تمیز کنن. خلاصه که بساطی داریم ما اینجا. 

دوست دارم خونمو خودم طراحی داخلیشو کار کنم. کلن ازینکه برم تو سایتهای مربطو به دکوراسیونو ایده بگیرم ازشون خیلی خوشم میاد رشتم هم نزدیک به معماریه و یه چیزایی بالاخره سر درمیارم دیگه. چند وخت پیشا هی میخاستم بشینم یه کتاب در مورد فنگ شویی بخونم. نشون به اون نشون که سه ماه تابستون مثه برق و باد تموم شد و منم کلی کتابای مختلف خوندم اما دریغ از یه مطلب در مورد فنگ شویی. ایشالا در اولین فرصت میرم سراغش و ته و توشو درمیارم. 

مردای نق نقو

مردا اصن همه چیشون با ماها فرق داره. از همه ی اینا باحالتر سیستم مریض شدنشونه. بابام چن روزیه بیحال بنده خدا. بعد معلوم نیس سرما خورده، اسهال استفراغه چیه بالاخره؟!! یه دو ساعت خوبه بعد نیم ساعت دلش پیچ میزنه. دوباره دو ساعت خوبه یه ساعت گلوش درد میگیره. خلاصه که همچین مظلوم شده و بی جون حرف میزنه انگار الان تمام دردای دنیا( که دور از جونش باشه ایشالا) رو این داره. اصن انقد لوس میکنه خودشو و مامان هی باید بهش برسه که بیا و ببین. حالا اگه مامان خونه مریض باشه بنده خدا همه کارای خونه رو باید بکنه بعد هیچ کسم عادت به نق زدنش نداره. قدر مامانامونو بدونیم خیلی گلن به خدا.

-------

کارت بانکم تا مهر اعتبار داشت یه کاری داشتم هرچی اینترنتی میرفتم که اعتبارمو افزایش بدم نمیشد بعد از خود بانک رفتم دیدم زده کارتتون فسیل شده باید بیاین دوباره درخواست بدین( جملش دقیقن این نبودا یادم نیس چی زد) خلاصه با یه کارت دیگه رفتم با اونم دو بار ارور داد کلن عطاشو به لقاش بخشیدم. مردشور این کارتا رو ببرن که هر وخت کار واجب داری کل بانک از کار میفته. اه.

دل تـَــــ

دلتنگی مثل آتش زیر خاکستر است. فکر میکنی خاموش شده اما زمانی بیشتر میسوزاندت که بیشترین اطمینان را از تمام شدنش داشته باشی. ای کاش وختی چیزی مال ما نیست لذت داشتنش را تجربه نکنیم تا وختی رفت در حسرت نبودنش بسوزیم.

این نیز بگذرد.

مهربونیهایی که یادمون نمیره

انواع مختلفی از محبت و مهربونی وجود داره. ممکنه فکر کنین که نه بابا این دیگه چیه. حالا توضیح میدم خدمتتون  یک نوع از مهربونی که غالبا همه ی ما میشناسیمش و از نزدیک باهاش برخورد داشتیم همون محبتیه که باعث دلگرمیه آدمه. محبت به یه دوست، به خانواده، یه عشق قدیمی و حالا هرچیزی که وختی یادش میفتی یا خود اون آدمو میبینی یه حس لذت بخشی بهت میده. اینجور محبتها لازمه ی زندگیه. عین اکسیژن میمونه اگه نباشه میمیری. نمیتونی ادامه بدی دیگه. اما بر عکس اونی که فکر میکنین همه ی محبتها ازین نوع نیست بعضی محبتها مثه تار میمونن دست و پامونو میبندن. مارو محدود میکنن و از اونی که هستیم مارو دور میکنن. اینا محبت نیست. انگار یه جور واکنش دفاعیه آدمهاییه که میترسن تنها بمونن و واسه همین دارن مهربون بازی درمیارن. آره درسته مهربون بازی. یعنی داره بازیت میده و واقعن مهربون نیست.

مواظب دور و وریاتون باشین. اونایی که خیلی قربون صدقه میرن و میمیرنو زنده میشن واستون خیلی وختا واسه یه سر درد خودشون خیلی بیشتر اهمیت قایلن تا اینکه بخان تو موقعیتهای سخت به شما کمک کنن.

مهربون باشین. با همه. اما مهربون واقعی نه ازون الکی چاخانا.