زیر و زبر

روز نوشتهای من؛ اینجا میخام از زیر و زبر زندگیم، از فراز و نشیبام بنویسم. ممنونم که به من سر میزنین:)

زیر و زبر

روز نوشتهای من؛ اینجا میخام از زیر و زبر زندگیم، از فراز و نشیبام بنویسم. ممنونم که به من سر میزنین:)

میشه تموم شه؟

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

باید کاری کنی آروم بگیرم

روزهای من میگذرند. با تو. بی تو. روزهای من پر می شوند از محبت، شادی، خشم، امید، غصه، هیجان و هزار چیز دیگر. همه چیزهای گذشته هست. همان غصه ها و همان شادیها. اما بعضی چیزها جور دیگریست. اعصاب خوردیهایی هست که قبلا نبود و آرامشهایی هست که بازهم قبلا نبود. دوست نداشتم چیزی را تجربه کنم که تا این حد من را در برزخ خواستن و نخواستن یک نفر بگذارد. 

رویکرد جدید

روش جدیدم بی محلیه یا شما بخوانید سگ محلی.

میخام ببینم این چه جوری جواب میده. یا اصن جوابی میده؟!

به خودت بیا، بسه هرچی وا دادی!

من اهل گله گذاری و شکایت نیستم و اصولن از آدمایی با این اخلاق خوشم نمیاد. فک میکنم آدمای ضعیفین. آدم که بلند نمیشه بیاد وسط جمع همه زندگیشو بریزه وسط که چی؟ هیچی. آخرشم هیچ کدوم از اونایی که باهاشون حرف میزنی نمیفهمن لیلی مرد بود یا زن.

قلبم داره میاد تو دهنم. اینجا وبلاگمه و به هیش کی نگم اینجا دیگه باید بگم. بالاخره 4 نفر غریبه بیان بخونن من دلم خنک شه.

خیلی جالبه همین چن تا پست قبلی زده بودم که آدمی که رفت رو دیگه روش نباید حساب کرد بعد حالا تو یه دفعه از کجا پیدات شد این وسط؟ من نمیدونم این پسرا چی تو کلشون میگذره اون موقع که ما میخایم و داریم دست و پا میزنیم که رابطه خراب نشه طرف با راحتی هچه تمامتر کلک قضیه رو میکنه و میره و بعد یه مدت نسبت طولانی اومده میگه حالا بیخیال بیا دوباره از اول. کاروانسرا نیس که. دلمه. نمیتونی هر وخت خاستی بری و هروخت خاستی برگردی. اینجا قانون داره قاعده داره. واقعن خستم. تازه داشتم عادت میکردم به نبودنش. اون از وبلاگم که هی میومد کامنت میزاشت و مجبور شدم بیام اینجا اینم از وضع زندگیم. باید یه کم به خودم مسلط بشم و انقد سریع پا پس نکشم اینجری که نمیشه آخه. این چه وضعشه دختر؟! هان؟!!!