زیر و زبر

روز نوشتهای من؛ اینجا میخام از زیر و زبر زندگیم، از فراز و نشیبام بنویسم. ممنونم که به من سر میزنین:)

زیر و زبر

روز نوشتهای من؛ اینجا میخام از زیر و زبر زندگیم، از فراز و نشیبام بنویسم. ممنونم که به من سر میزنین:)

کنکور دکتری یا چگونه تا سی سالگی سر خود را گرم کنیم؟

باز دوباره نزدیک کنکور شدیم اونم از نوع دکتراش. بچه هام که همه فعال. میگن نمیخایم شرکت کنیم ولی مطمینم به جز خودم تقریبن همه شرکت کنن. بعد جالبیش اینجاست که یه ادای باکلاسی هم درمیارن هی همه میگن ما که نمیخایم بخونیم واسه دکترا. میخایم بریم همینجوری شرکت کنیم ببینیم چی میشه؟! 

از اون ور ماجرا بچه های دانشجو دکتران. اونایی که چند ترمی تو این برنامه ها بودن همه ناراضین و مینالن که ای بابا عجب اشتباهی کریم و ای کاش نمیخوندیم و ... در آخرین موردی هم که امروز شنیدم یکیشون درومده به دوستم گفته ای کاش ازدواج کرده بودم دکترا چیه بابا؟! بعد همینا که این حرفا رو میزنن نمیدونم میخان دست زیاد نشه یا که نه واقعن جسارتشو ندارن. خب اگه خوشتون نمیاد انصراف بدین بیاین بیرون. یا مثلن همین تویی که میگی ازدواج میکردم بهتر بود خب یعنی تو کیس ازدواج داشتی به خاطر دکترا رد کردی؟ اگه این کارو کردی که واقعن خل بودی که بعید میدونم احتمالن دلایل دیگه ای داشته 

حالا مامان اینای منم یه تک مضرابی میندازن که بخون ولی واقعن الکیه دیگه. همین ارشد تو خیلی از موارد اعتبارش بیشتره. بعد هم تو حوزه ای که من کار میکنم( شهرسازی) مدرک دکترا انقدری تخصصی نیست که داشتنش با نداشتنش فرق کنه. بارها به کرات دیدم طرف اومده با مدرک دکترا و کلی دک و پز نشسته داره کار یه لیسانسو انجام میده اما با این تفاوت که کلی ادعا داره و رییس هم هرکاری بکنه این بابا راضی نمیشه و آخر هم با دستای درازتر از پا هی ازین شرکت به اون شرکت در حال دوندگیه.

چیزی که از همه ی اینا مهمتره شعوره بابا شعور. تو دکترا داشته باش ولی وقتی رفتارت 100 درجه پایینتر از مدرکته چه فایده؟ والا!

کودک درونم داره ورجه وورجه میکنه

همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه بزرگ شدم!


(جمله از من نیست گفته باشم :))

از سری پستهای ویرایش نشده

دو هفته ی اخر ترمه. هممون درگیر ارائه و انجام کارای مسخره ی کارگاهیم. حالا این وسط یه سری هم هستن که نون به نرخ روز خورن و رسمن کاری نمیکنن اما سر ارائه همچین کارو ارائه میکنن من که خودم تو کار بودم به شک میفتم که نکنه واقعنی همه کارو خودش کرده. باریکلا چقده زرنگه.

هفته ی پیش سر یه همچین قضیه ای رسمن با همگروهیام داشت دعوا میشد. یه همگروهی من دارم طرف خیلی بچه مثبته اما نمیدونم اعتماد به نفس نداره چیه مشکلش همیشه دوست داره همه باهاش دوست باشن و هیچ وخت هیشکی ناراحت نشه. اخلاق خوبیه اما در طرف مقابل توقع ایجاد میکنه. این آدم اومده بود یه سری کارایی رو کرده بود بعد کاری که خودش انجام داده اسم 6 نفرو از جمله من رد کرده و ازون طرفم توقع داشته که متقابلن کاری که من انجام داده بودم و کس دیگه ای هم کمکم نکرده بود بیام بگم که همه اینا کمک کردن. خب همونطور که حدس زدین من دوزاریم کجه و موقعی که استاد پرسید کار shp رو کی انجام داده من فقط اسم خودمو گفتم و به اینا برخورد. بعد از کلاس پره اومد گفت خانم فلانی من توقع نداشتم فک میکردم شمام اسم ماها رو رد میکنین. منو میگی؟! وای انگار تازه فهمیدم چی شده! در جا از طرف عذرخواهی کردم و گفتم که من اصن حواسم نبوده و نمیخاستم زرنگ بازی دربیارم و اصرار کردم که بیا بریم با استاد صحبت کنیم من خودم میگم که توی فلان کار شرکت نداشتم اسم من اشتباهی رد شده. بعد هی مرام الکی گذاشت که نه و مهم نیس. میگم خب اگه مهم نبود که تو نمیومدی بگی و ادامه قصه.

خلاصه که نزاشت برم پیش استاد. اومدم خونه دیدم نمیتونم هیچ کاری نکنم و دست روی دست بزارم. زنگ زدم به دانشجو دکتراش راست حسینی قضیه رو گفتم. خود دختره هم گفت که من متوجه شده بودم بعضیا سو استفاده میکنن و ازین صحبتا. بعدم اصن به همکلسیم نگفتم که چیکار کردم. حالا این هفته اومدیم سر کلاس استاد خیلی جدی درومد گفت هر کی که کار کرده رو اسمشو رد کنین الکی اسم ندینا  بعد همون موقع دقیقا اون پسر تنبله پا شده میگه نه استاد مطمین باشین چون ما میخایم از کار مقاله دربیاریم همه دارن کار میکنن. دانشجو دکترا هم یه نیگا بهش کرد که یعنی خر خودتی برو شناختمت  خلاصه که خاطره ی شیرینی بود گفتم شادیهامو باهاتون تقسیم کنم 

همکلاسیــــ...

میگه تو شرایط منو متوجه نیستی. من خیلی تحت فشارم باید ازدواج کنم. خواهرم ازدواج کرده و بچه داره اما من که ازون بزرگترم هیچی! 

----------------

از پسریم که باهاش آشنا شده و داره خودشو واسش خفه میکنه خوشم نمیاد. یه جوریه. نچسبه. این پسرای چشم سبز مثه ادمای هیــ.ز میمونن. تازه آشنا شدن اونوخت طرف خودشو سریع چپوند تو گروه که بیاد ببینه نازنین با کیا دمخوره. به خیال خامش با این حرکتا میخاد بگه تو خیلی برام مهمی اما اگه کسی واسه من این کارو بکنه اولین چیزی که به ذهنم میاد اینه که این آدم نسبت به من و روابطم با مردا شک داره. همین. اما نکته همینجاست که وختی تو شرایط نیستی اینا رو میفهمی شاید اگه منم جای نازنین بودم همون کارا رو میکردم.